- لش بزوئن
هموار کردن زمین شالی زار به آب بسته شده، توسط گاو یا اسبی
معنی لش بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شیر آمدن از پستان به طور ناگهانی، جهیدن رگ پستان در اثر
ته بزوئن، تازدن، لازدن
فریاد زدن، فریاد زدن از روی درد
لغزیدن، سرخوردن
رویش گیاه، جوشش آب، در زدن
بخیه زدن کوک زدن
دل زدگی
رغن بزوئن
تلمبه زدن، تبدیل ماست به دوغ و کره
جوانه زدن، ریدن، ریده مالی کردن
جهت پاسخ منفی شانه ها را بالا انداختن
حرف بی جا زدن، نق زدن
اظهار ناتوانی کردن، به ناچار از عملی دست کشیدن، از پا در
احساس گرسنگی ناگهانی و ضعف کردن
سیخونک زدن
انداختن تیلا به شاخه و کشیدن آن
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
لزراندن و تکاندن ناگهانی تن، از سوی حیوانات هنگامی که بخواهند
گشاد گشاد راه رفتن
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
منتظر ماندن، چشمک زدن، اشاره با چشم، حساب بردن، تحریک
عمل جماع، از روی لباس خود را به دیگری مالیدن
فراوان بودن، گریه کردن بچه، صدای نعره ی پلنگ
هموار کردن زمین شالی زار
مسطح کردن کشتزار برنج، هم زدن برخی مواد غذایی
پا بیل کردن، با بیل شخم عمیق نمودن، شعله زدن، لهیب آتش
چیزی را از دست دیگری قاپیدن
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
شکسته بندی کردن، بند زدن
تا کردن، لازدن، بند انداختن صورت
تیغ زدن، برش دادن
جوانه زدن، برآمدن آفتاب
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
دیدار کردن، سرکشی کردن، خرج برداشتن